سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خردی که بیماری خشم و شهوت دارد، از حکمت بهره ای نمی برد . [امام علی علیه السلام]
پنجره فولاد
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» در شب میلاد خودت هم غریبی مولای من

در شب میلادت هم غریبی مولای من

چه انتظار عجیبی!
تو در میان منتظران هم، عزیز من چه غریبی؛
عجیب‌تر آنکه چه آسان نبودنت شده عادت؛
چه بی خیال نشستیم، نه کوششی نه وفایی؛
فقطه نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی...

شاید عینی شدن شعر بالا را این‌روزها در کوچه‌ها و خیایان‌ها دیده باشیم! و وقتی کمی دقیق می‌شوی و جستجو می‌کنی، می‌بینی و می فهمی آن‌چه را که ای‌کاش نه می‌دیدی و نه می‌فهمیدی!

یک سال فراموشش کرده‌ایم و یکی دو روز مانده به میلادش، یادمان می‌آید که امام معصوم و حاضر و زنده‌ای هم داریم که نامش مهدی است و کنیه‌اش ابوالقاسم!

خیابان و کوچه و پیاده‌رو را چراغانی می‌کنیم و میز‌ها و دیگ‌ها می‌چینیم و از عاشقان امام زمان(عج) می‌خواهیم که برای پختن آش شب نیمه شعبان دور هم جمع شوند! و رشته و روغن و سبزی و... نذر کنند و از رهگذران را دعوت می‌کنیم برای خوردن آش شب نیمه شعبان، به نیت ظهور آقا امام زمان(عج)!! گرد هم آیند!!!

وقتی نوشتم؛

گفته‌اند:
" به انتظار نباید نشست، به انتظار باید ایستاد "؛
اما من گمان می‌کنم، برای رسیدن به حقیقت انتظار، حتی باید دوید!

بعضی از دوستان گفتند یعنی چه!!

...
و سلام عالم و عالمیان بر غریب غائب از نظر.

 
 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( دوشنبه 87/5/28 :: ساعت 3:28 عصر )
»» او خواهد آمد

اما من گمان می‌کنم، برای رسیدن به انتظار حقیقی، حتی باید دوید!

نمی‌دانم؛...
شاید این یک دل‌نوشت باشد برای عقده گشایی این دل تاریک و شاید یک روزنوشت، برای گذران روزمرگی‌ام.

روزمرگی‌ای که مرا بی‌چاره کرده است و بهانه‌ای شده، برای کم کاری و بی‌معرفتی‌ام.

 سال گذشته در چنین روزهایی نوشتم:

" 1173 سال گذشت...

یتیمی سخته ولی وقتی 1173 سال یتیم باشی؛...
الانتظار اشد من الموت.

انتظار هم سخته، سخت‌تر از مرگ، به‌خصوص وقتی که 1173 سال طول کشیده باشه و پایانش را هم ندانی.

تازه مرگ هم در یک چشم بر هم زدن میاد و میره، ولی به انتظار نشستن لحظه به لحظش مثل مردن می‌مونه.

غربت سخته، آن‌هم غربتی که 1173 سال طول کشیده باشه.

بی یار و یاور ماندن سخته، آخه شنیدم اگه 313 یار اصلی امام زمان(عج) جمع بشن آقا میاد.

یعنی 313  نفر توی این 1173 سال بین ما...

و تو ای آقای من...

هنوز منتظری، منتظرتر از هر منتظر.

منتظری تا این 1173 سال نشه 1174 سال".
....
و من امروز می‌نویسم؛ ...شد 1174 سال دوری و یتیمی!

و تو ای نویسنده این سطور و این کلمات! به خود بیا!

سال دیگر این موقع کجایی؟

زنده‌ای یا تو هم مثل خیلی‌های دیگر که فکر می‌کردند نیمه شعبان سال بعد چنین می‌کنند و چنان می‌کنند، غزل خداحافظی را خوانده‌ای و رفته‌ای؟!

شاید هم سال دیگر نوشتی: "1175 سال گذشت و تو نیامدی!! " و ورقی دیگر به کتاب روزمرگی‌هایت اضافه کردی!

گفته‌اند:
" به انتظار نباید نشست، به انتظار باید ایستاد "؛

اما من گمان می‌کنم، برای رسیدن به انتظار حقیقی، حتی باید دوید!

------------------------
13 شعبان 1429 هـ.ق



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( شنبه 87/5/26 :: ساعت 9:55 صبح )
»» همگام با المپیک 2008 پکن

قمی با باخت شروع کرد

قمی با باخت شروع کرد
نماینده وزن 90- کیلوگرم ایران در مرحله مقدماتی این وزن مغلوب حریفی از بلاروس شد. به گزارش فارس، حسین قمی در نخستین مبارزه خود در برابر آندری کاژوشنوک از بلاروس قرار گرفت.
در این دیدار جودو کار حریف با وجود آسیب دیدگی از ناحیه پا در وقت قانونی مسابقه، با کسب یک یوکو، یک کوکا و وازاری با اقتدار حسین قمی را که در دو دقیقه نخست تنها یک کوکا به دست آورده بود را شکست داد.
حسین قمی باید منتظر بماند تا در صورت صعود کاژوسنوک مجدد بر روی تاتامی برود. در غیر این صورت از دور رقابت ها حذف خواهد شد.

 

 

دوستان عزیز باقی اخبار المپیک را در ادامه مطلب دنبال کنید.....ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( چهارشنبه 87/5/23 :: ساعت 11:2 عصر )


»» بیو گرافی

سلام

من علیرضا هستم 16 سالمه و از شهرستان کرج هستم.

بچه اول خانواده هستم. خانواده ای کاملا مذهبی‏!

نوکر آقا علی بن موسی الرضا هستم ! نمی دونم چرا به آقا امام رضا دل بستم ! شاید آقا غریب هست . خلاصه من بچه ای مذهبی هستم وبا کمک شما دوستان عزیز و گرامی میخواهم ای وبلاگ رو به بزرگ ترین وبلاگ تبدیل کنم‏! دوستان عزیز جان من کمک کنین ها ! دیگه حرفی ندارم و امیدوارم در تمام مراحل زندگی شاد باشید..........یا علی التماس دعا



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( چهارشنبه 87/5/23 :: ساعت 10:50 عصر )
»» با برادران ترانه مادری

مخاطبین سیما که چند سالی بود به سریال‌های روتین با مضمون طنز خو گرفته بودند پس از پخش سریال نرگس به عنوان اولین ملودرام روتین شبانه، این روزها شاهد پخش سریال ترانه مادری به عنوان دومین اثر ملودرام در قالب برنامه روتین شبانه هستند. هر چند «نرگس» به عنوان اولین اثر در این سیر با موفقیت جذب مخاطب روبه‌رو شد اما خیلی‌ها «ترانه مادری» را موفق‌تر از آن می‌دانند.اما چگونه مخاطبینی که در سال‌های اخیر به دیدن سریال‌های شبانه با محتوای طنز عادت کرده بودند می‌توانند جایگزینی با مضمونی متفاوت را بپذیرند؟ این‌گونه قالب‌شکنی‌ها به همان اندازه که طرفدار و حامی دارد، با مخالف و منتقد نیز روبه‌روست. کسانی که معتقدند بعد از کار روزانه و خستگی باید خوراک طنز و شادی به بیننده داد، نه اشک و البته کمی تامل!ایرج محمدی به همراه یار همیشگی‌اش مهران مهام بعد از «نرگس» تهیه‌کنندگی دومین ملودرام شبانه را عهده‌دار شدند و این بار نیز با گردآوری یک گروه کاملا حرفه‌ای سعی می‌کنند مانند گذشته اثری جاودان و البته کم نقص را روی آنتن ببرند. آن سو و هم چنان در پشت دوربین حسین سهیلی‌زاده که بیش از این، کارگردانی «زخم‌های رویا» را برای پخش در ماه محرم به پایان برده است، سکان هدایت گروه را در مقام کارگردان به عهده گرفته است و البته محمد حمزه‌ای به عنوان دستیار اول او در هماهنگی گروه و حتی انتخاب چند بازیگر از جمله «محسن افشانی» نقش بسزایی را ایفا می‌کنند. ضمن این‌که نمی‌توان از کار خوب تصویربرداری، مونتاژ، صدا و البته مثل همیشه گریم خوب مهری شیرازی و نیز فیلمنامه خوب مسعود بهبهانی‌نیا که او نیز همانند محمدی و مهام از عوامل مشترک این دو ملودرام به شمار می‌رود، گذشت...

هما روستا

متولد 1325، دارای مدرک تحصیلی فوق‌لیسانس از دانشکده هنرهای دراماتیک بخارست و همسر کارگردان معروف تئاتر حمید سمندریان. وی پس از کسب مدرک هنرهای دراماتیک در رشته شیمی به تحصیل پرداخت که به دلیل شرایط زندگی ناتمام ماند. روستا از سال 1349 همکاری خود را با اداره تئاتر فرهنگ و هنر آغاز نمود و در همان سال نیز به تدریس در دانشکده هنرهای دراماتیک پرداخت. «دیوار شیشه‌ای» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان در سال 1350 اولین تجربه‌اش در زمینه سینما به حساب می‌آید. او در سال 1369 جایزه بهترین بازیگر را از جشنواره هنری ادبی برای بازی در فیلم «ملک خاتون» از آن خود کرد و همچنین جایزه بهترین بازیگر از جشنواره سیما برای بازی در تله تئاتر «شعبده‌باز» را به خود اختصاص داد.
 
 

دانیال حکیمی

متولد 1342 در شاهرود، پس از دریافت دیپلم اقتصاد از سال 1360 با اداره فعالیت‌های فرهنگی و هنری تهران شروع به همکاری کرد. سه سال بعد با گذراندن دوره کامل کلاس‌های حمید سمندریان و نیز دوره مدرسه بازیگری رادیو، به عنوان بازیگر در رادیو مشغول به کار شد. اولین ایفای نقش او مربوط می‌شود به نمایش «فیزیکدان‌ها» به کارگردانی سمندریان. پس از آن علاوه بر بازیگری به نوشتن و کارگردانی آثار مختلفی پرداخت. او در سال 1384 موفق به کسب دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد از جشن خانه تئاتر شد. حکیمی به عنوان یک چهره مثبت فیلم‌ها شناخته شده، هر چند، چندی پیش با ایفای نقش در سریال‌هایی نظیر «خانه پدری» و «لبه تاریکی» سعی در شکستن این کلیشه داشت و البته در ورای تمام این تفاسیر او به زیبایی تمام نقش‌های محوله را باورپذیر ارائه می‌کند.

وی در سریال ترانه مادری هم یک نقش خاکستری ارائه می‌دهد؛ مانند همیشه زیبا و بدون نقص. از ویژگی‌های بارز او این است که از گفتگو فراری است... اگر گفتگوی او را جایی خواندید از ما جایزه بگیرید.

لوکیشن، باغ برره

شاید کمتر کسی باور کند خانه مادربزرگ «ترانه مادری» همان لوکیشن برره است خانه‌ای بزرگ در منطقه سعادت‌آباد که البته مهران مدیری، دو سال پیش در فصل پاییز و زمستان در آن باغ بزرگ، این لوکیشن را مقابل دوربین برد و این بار این خانه بزرگ در فصل بهار و تابستان لوکیشن این مجموعه روتین شده است.
 
 
 

مینا لاکانی

در سال 1351 به دنیا آمد و فارغ‌التحصیل تئاتر از دانشگاه سوره است. پس از این‌که سیمرغ بلورین جشنواره سیزدهم را کسب کرد مدتی در فعالیت هنری‌اش وقفه افتاد تا دوباره با سریال «آخرین گناه» به کارگردانی حسین سهیلی‌زاده به صفحه جادویی بازگشت. او در سریال ترانه مادری نقش سمیرا را ایفا می‌کند که رابطه‌اش با دو برادر (بهرام و پویا) ابهامی است که در قسمت‌های آتی مشخص خواهد شد.
 
 
 
 

فاطمه گودرزی

متولد نوزدهم تیرماه سال 1342 در تهران است.

 او نیز دیپلم اقتصاد را در سال 61 کسب کرد و پس از آن دوره دو ساله تئاتر گذراند. همسرش عبدالرضا گنجی است.

فعالیت در سیما را از سال 1367 و در سینما از دو سال بعد آغاز کرد. ایفای نقش در فیلم «خانه خلوت» به کارگردانی مهدی صباغ‌زاده در سال 1370 او را کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن و همین طور در سال 1377 کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن به خاطر حضور در فیلم «جنگجوی پیروز» کرد.

تا بالاخره در سال 1374 این سیمرغ را به خاطر «غزال» کسب کرد.
 

افشانی، بچه درسخوان

«محسن افشانی» کم سن و سال و پرانرژی همان بازیگر نقش پویاست که تا مجله‌ها را در دست من و همکارم دید، خوشحال و خندان مجله را از دست ما گرفت و به جایی پناهنده شد و خودکاری طلب کرد و مشغول حل جدول شد. به قول خودش خوره جدول است و برعکس پویا نظری مجموعه بسیار دقیق و ریزبین است و خودکفا و البته به مانند پویا بااستعداد. اگر بیننده برنامه سلام بهار و اجرای زنده محسن افشانی بوده باشید بر مدعای ما صحه خواهید گذاشت. به طور حتم دیالوگ‌هایی که در برنامه کودک و نوجوان به زبان‌های آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی و اسپانیایی را اجرا می‌کرد، دیده‌اید. خیلی‌ها او را یک استعداد قلمبه می‌دانند که با این سن می‌توان آینده درخشانی برایش متصور شد، اما خودش می‌گوید تا پنج سال دیگر برای همیشه از این وادی کنار خواهد رفت.

 از چه زمانی وارد این عرصه شدی؟

افشانی: چهار سال پیش با تئاتر شروع کردم، علی مختارزاده که دو تا از کارهای مرا دیده بود از برنامه آستانه تماس گرفت و برای بازی در یکی از آیتم‌ها، پس از یک ماه به من پیشنهاد اجرا داد، دیگه از همان جا پله‌پله رفتم جلو تا شدم مجری اول برنامه، پس از آن برنامه «مادوتا» و «سلام بهار» که قرار بود نود تا برنامه روی آنتن برود که تنها شصت قسمت پخش شد. در جام‌جم هم برنامه زنده «بوم سفید» را اجرا می‌کنم.

 چطور برای این کار معرفی شدی؟

افشانی: از دو سال پیش با محمد حمزه‌ای (دستیار کارگردان) آشنایی داشتم (قرار بود در کار دیگری همکاری کنیم اما از آنجا که کنکور داشتم، منتفی شد) فروردین‌ماه امسال تماس گرفتند برای این کار، البته پیش از این هم یک نقش کوچک در قسمت سوم سریال «کارآگاهان» به کارگردانی آقای لبخنده ایفا کردم.

 متولد چه سالی هستی؟

افشانی: یازدهم فروردین‌ماه سال 68.

 پس امسال کنکور شرکت کردی، در چه رشته‌ای؟

افشانی: در رشته مهندسی مکانیک گرایش حرارت سیالات که حتما قبول می‌شوم.

 چرا در رشته هنری شرکت نکردی؟

افشانی: همه گفتند که بازیگری را به شکل آکادمیک و دانشگاهی پیگیری کن، اما خودم دوست ندارم. من عاشق مهندسی شیمی و مکانیک هستم.

 پیش از شروع کار چه بیوگرافی از پویا ارائه داده بودند؟

افشانی: در روزهای پیش تولید، زمانی که برای تمرین دور هم جمع می‌شدیم آقای حاتمی که به عنوان بازیگردان حضور دارند (و البته بازیگر هم...) کمی در مورد نقش برایم توضیح داده بودند، با راهنمایی‌های ایشان و نیز آقایان محمدی و سهیلی‌زاده و همچنین تجربه کمی که از تئاتر داشتم یک شناسنامه برای پویا نظری درست کردم.

 به اندازه پویا درسخوان هستی؟

افشانی: تا قبل از این‌که درگیر برنامه زنده شوم خیلی درسخوان بودم، اما بعد از آن کمتر پرداختم به درس ولی همیشه معدلم بالای هجده است.

با چه معدلی دیپلم گرفتی؟

افشانی: با معدل کل 14/18 دیپلم گرفتم.

 قصد داری تا کجا بازیگری را دنبال کنی؟

افشانی: حداکثر تا چهار یا پنج سال دیگر.

 یعنی آنقدر این حرفه را برای خودت محدود کردی؟

افشانی: نه! محدود نکردم، چون بازیگری جزء اهداف من در زندگی نبوده، همیشه دوست داشتم، مهندس شوم بازیگری از سرگرمی‌های جدی من به حساب می‌آید.

 اجرا هم...؟

افشانی: اجرا که همیشه حکم بازی برایم داشته یک نوع شوخی و خاله بازی. شاید به این خاطر که ویژگی‌های یک مجری مثل بیان و شیوه اجرا را هیچ‌وقت نداشته ام. همیشه جلوی دوربین بازی کردم چه در مقام مجری چه بازیگر.

 پیش‌تر، کار با این گروه حرفه‌ای را تصور می‌کردی؟

افشانی: مثل خیلی‌ها این سوال برای خودم هم وجود دارد که چرا من انتخاب شدم؟ این انتخاب خیلی برایم عجیب بود، من از هیچ یک از استعدادهایم ناآگاه نبودم و می‌دانستم که می‌توانم خوب باشم، اما مدام فکر می‌کنم که چقدر زود و چقدر خوب در این جایگاه قرار گرفتم.

 به هر حال انتخاب یک مجری برای چنین نقشی تا حدی سخت است، من بسیار از این اتفاق خوشحالم و تشکر می‌کنم که چنین فرصتی به من دادند.

 چند تا خواهر و برادر داری؟

افشانی: تنها یک خواهر بزرگ‌تر دارم.

 خانواده چقدر در این زمینه مشوقت هستند؟

افشانی: من همیشه سپاسگزارشان هستم، در این مدت خیلی اذیت شدند نقش خانواده واقعا قابل‌انکار نیست. شاید آن روزها که برای تئاتر می‌رفتم کارم را جدی نمی‌گرفتند، ولی از زمانی که اولین تصویر از من پخش شد جدی گرفتند و البته مطمئن.

 بهترین بازیگر و بهترین مجری از نظر تو...؟

افشانی:  حامد بهداد و رضا رشیدپور.

خیرابی: دوربین همیشه خانه ما بود

تشابه بازی او به حامد بهداد خیلی زود او را مورد توجه رسانه‌ها و مخاطبین قرار داد اما حتی اگر به بدبینانه‌ترین شکل ادعا کنیم او تنها از بهداد تقلید می‌کند، بدون اغراق می‌توان از حالا آینده‌ای خوب را برایش متصور شد.وی تجربه طولانی در راستای حضور حرفه‌ای جلوی دوربین ندارد و کارهایش تنها به فیلم «تلخون» و نیز فیلم سینمایی «حس پنهان» محدود می‌شود. هر چند او از سال‌ها پیش و در سنین پایین وارد دنیای هنر شده است. در حس پنهان تنها یک پلان جلوی دوربین مصطفی رزاق کریمی رفت و همان یک صحنه برای این بازیگر جوان کافی بود تا در پرونده کاری‌اش ثبت شود. در زندگی واقعی‌اش تقریبا می‌توان گفت شباهتی با بهرام کیا ندارد، او برعکس بهرام بسیار متین، صبور و کم سر و صداست.

 متولد چه سالی هستی و از چه سالی بازیگر شدی؟

خیرابی: آذرماه سال 1363 به دنیا آمدم. در خصوص بازیگری هم سال سوم راهنمایی در یک کار ایفای نقش کردم که بعد از آن به خاطر درس و مدرسه، به دنبالش نرفتم تا این‌که در دوره دانشگاه توسط یکی از دوستانم برای یک کار مستند داستانی به آقای رزاق کریمی معرفی شدم اینجا بود که تصمیم گرفتم جدی‌تر به این حرفه بپردازم از این رو رفتم به کانون سینماگران جوان و یک دوره کامل آموزش بازیگری را سپری کردم و دوباره برای کار «حس پنهان» آقای رزاق کریمی انتخاب شدم؛ بعد از آن در تله فیلم «تلخون» به کارگردانی آقای امینی ایفای نقش کردم.

 برای ترانه مادری چگونه انتخاب شدی؟

خیرابی: آقای حمزه‌ای تلخون را دیده بودند برای همین با من برای این کار تماس گرفتند.

 اما با ایفای نقش در این سریال این ذهنیت پیش می‌آید که سابقه طولانی در این حرفه داری. به نظر خودت دلیل این موفقیت چه چیزی است؟

خیرابی: من از بچگی عاشق فیلم بودم، فکر می‌کنم تمام این فیلم دیدن‌ها در ایفای نقش به کمکم می‌آیند، ضمن این‌که به دلیل شغل پدرم با دوربین آشنا بودم چرا که پدرم آتلیه عکاسی و فیلمبرداری دارد. همیشه جدیدترین دوربینی که وارد بازار می‌شد به خانه ما هم می‌آمد، از این رو با دوربین غریبه نبودم، برای همین هیچ هراسی از لنز و دوربین نداشتم. فکر می‌کنم دلیل اصلی راحت بودنم جلوی دوربین همین ویژگی شغل پدرم بوده و هست. در مورد این سریال خاص هم اگر بازی من خوب به نظر آمده به خاطر لطف و زحمات آقای حاتمی به عنوان بازیگردان و آقای سهیلی‌زاده و همچنین آقای حکیمی است که بسیار کمکم می‌کنند.

 پیشتر که کارهای این بازیگران مثل دانیال حکیمی، هما روستا، مینا لاکانی و... را می‌دیدی، فکر می‌کردی روزی در کنارشان ایفای نقش کنی؟

خیرابی: به هیچ‌وجه، چنین احتمالی نمی‌دادم.

 کدام یک از کارهای دانیال حکیمی را بیشتر دوست داری؟

خیرابی: من همیشه یکی از طرفداران ایشان بودم، هم من و هم خانواده‌ام عاشق صدای آقای حکیمی هستیم، اکثر کارهایشان را دیده‌ام، اما سریال «مسافر» بیشتر در ذهنم باقی مانده بازی در کنار آقای حکیمی و همچنین خانم روستا شانس بزرگی است برای من که هیچگاه فراموشش نمی‌کنم.

 سقف آرزوهای سیاوش خیرابی کجاست؟

خیرابی: آرزوهای من هیچ وقت سقف نداشته، هر چه می‌روم بالاتر باز بالاترش را طلب می‌کنم.

 خانواده‌ات چطور؟ آنها هیچ کدام وارد این حرفه نشده‌اند؟

خیرابی: دو تا برادر دارم که از من بزرگترند و کار پدر را دنبال می‌کنند.

 در این مدت که ترانه مادری روی آنتن می‌رود، در بیرون چهره شناخته شده‌ای هستی؟

خیرابی: کم و بیش. یک بار به رستوران رفته بودم همه مرا شناختند و آمدند برای امضا، همین طور که سرم پایین بود آقایی را دیدم، یک دفعه ناخودآگاه ایستادم شروع کردم به سلام و احوالپرسی، او گفت: «پسرم از تو خوشش میاد، می‌خواد باهات عکس بگیره». من از همون لحظه زبانم بند آمد، بعد که رفت به یاد آوردم که ایشان آقای هاشمی معلم اول دبیرستان من بوده تازه فهمیدم چرا زبانم بند آمده بود، چون همیشه از او می‌ترسیدم.

  او فهمیده بود شاگردش بودی؟

خیرابی: نمی‌دانم، وقتی فهمیدم دنبالش رفتم اما چون همه جمع شده بودند برای عکس و امضا، نتواستم پیدایش کنم.

 برداشت شخصی تو از سریال ترانه مادری چیست؟

خیرابی: یکی از محورهای اصلی این سریال نشان دادن تربیت نادرست است بی‌توجهی زیاد به بهرام و از آن طرف توجه زیادی به پویا، همان بحث افراط و تفریط.

 رشته‌ تحصیلی شما؟

خیرابی: فوق‌دیپلم نرم‌افزار کامپیوتر هستم که انشاا... می‌خواهم برای لیسانس بخوانم.

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علیرضا ( چهارشنبه 87/5/23 :: ساعت 10:43 عصر )
   1   2      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

برگشتیم!!
برگشتیم
هو یا علی مدد
ببخشید چند لحظه
السلام علیک یا صاحب العصر الزمان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 2
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 68174
» درباره من

پنجره فولاد

» پیوندهای روزانه

گنجینه معرفت [114]
تبیان [54]
حدیث [44]
دیشدانگولی [43]
شهید گمنام [89]
چهل منزل تا اربعین [170]
ذوالجناح [106]
بی سیم چی [82]
آوینی [47]
بچه های قلم [65]
[آرشیو(10)]

» آرشیو مطالب
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
دی 1387
آذر 1387
آبان 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب