چه انتظار عجیبی!
تو در میان منتظران هم، عزیز من چه غریبی؛
عجیبتر آنکه چه آسان نبودنت شده عادت؛
چه بی خیال نشستیم، نه کوششی نه وفایی؛
فقطه نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی...
شاید عینی شدن شعر بالا را اینروزها در کوچهها و خیایانها دیده باشیم! و وقتی کمی دقیق میشوی و جستجو میکنی، میبینی و می فهمی آنچه را که ایکاش نه میدیدی و نه میفهمیدی!
یک سال فراموشش کردهایم و یکی دو روز مانده به میلادش، یادمان میآید که امام معصوم و حاضر و زندهای هم داریم که نامش مهدی است و کنیهاش ابوالقاسم!
خیابان و کوچه و پیادهرو را چراغانی میکنیم و میزها و دیگها میچینیم و از عاشقان امام زمان(عج) میخواهیم که برای پختن آش شب نیمه شعبان دور هم جمع شوند! و رشته و روغن و سبزی و... نذر کنند و از رهگذران را دعوت میکنیم برای خوردن آش شب نیمه شعبان، به نیت ظهور آقا امام زمان(عج)!! گرد هم آیند!!!
وقتی نوشتم؛
گفتهاند:
" به انتظار نباید نشست، به انتظار باید ایستاد "؛
اما من گمان میکنم، برای رسیدن به حقیقت انتظار، حتی باید دوید!
بعضی از دوستان گفتند یعنی چه!!
...
و سلام عالم و عالمیان بر غریب غائب از نظر.